هر ملت و کشوری برای پیشرفت ویژه و متناسب خودش (مبتنی بر مکتب جغرافیایی و فرهنگیاش) قطعاً از رؤیای مشترک و مورد اجماعش بهره میبرد ولو اینکه آن رؤیا به تبیین و کتابت در نیامده باشد.این رؤیا برای کشورهای پیشتاز و تمدنساز و نیز کشورها و ملتهای برجسته و متمایز که در پارادایم تمدنی موجود نمیگنجند و حل نمیشوند، نه یک انتخاب که یک ضرورت است. ضرورتی که برایشان منشأ تولید گفتمان میشود. گفتمانی که هم زبانی، هم جهتی، هم بختی و هم سرنوشتی را برایشان تسهیل میکند و افقهای دور دست را دست یافتنیتر میسازد.
اینگونه رؤیاها، خیلی هم ساختنی و برنامهریزی شده نیستند؛ بلکه بین الاذهانی و تاریخ پرورده هستند؛ لذا کشف میشوند و مورد وفاق و علاقهمندی قرار میگیرند. این رؤیا؛ انرژی کافی برای حرکت و دستیابی را تأمین میکند چون شوق درونی یک ملت را بر میانگیزد، شوقی که ذره ذره در طول تاریخ پرورده شده و در مقطعی تاریخی میخواهد پوسته بشکافد و سر برآورد و نفس بکشد و میدانداری کند.
ایران اسلامی پس از چند بار تمدنسازی و چند قرن تلاشهای کمنتیجه؛ اکنون پس از یک انقلاب بینظیر به سطحی از بلوغ و شایستگی رسیده که میتواند از فرصت تاریخی پیش آمده از نظر موقعیت تمدنی؛ خود را در جایگاه شایسته و بایسته خود بیابد و قرار دهد و به نقشآفرینی برتر در مقیاس تمدنی بپردازد.
اما اکنون پرسش اینجاست: چه رؤیای ایرانیـ اسلامی را مردم ایران باید باور کنند که در زندگی و خلقیات خود جاری سازند؟ این رؤیاها در جامعه ایرانی چگونه تبدیل به ارزش شده و همه مردم و نهادهای دولتی و غیردولتی از آن حمایت کنند؟ آفرینشهای علمی و هنری ایرانی چگونه میتواند براساس درون مایههای ارزشی و البته تقویت آن در طول زمان ایفای نقش کند؟
رؤیای ایرانیـ اسلامی (امید مطلوب) در واقع افق و چشمانداز عمیقی است که باید با مردممان تدارک ببینیم و امروز باید کارکرد آن رؤیا همواره زنده بماند و دستگاه تبلیغاتی، نظام علمی و فرهنگی کشور و سیستم اقتصادی همواره بهدنبال این مفهوم باشد. این رؤیا فارغ از اینکه واقعاً وجود دارد یا نه، در طول سالیان اخیر پرورش داده شده و فربه شده است. به گونهای که مفاهیم جدیدی به آن افزوده شده و این مفاهیم اکنون مشخصه یک کشور بهنام ایران اسلامی و یک فرد با عنوان ایرانی تلقی میشود و اتفاقاً این مشخصهها، شعر یا سند صرفاً مکتوب در قفسه کتابخانهها نباید باشد. باید جامعهشناس ایرانی، فیلمساز ایرانی، شاعر ایرانی، رسانه ایرانی، شهرساز و معمار ایرانی و... و. روز و شب به باز تولید رؤیای ایرانیـ اسلامی بپردازد و مردم ایران نیز عمیقاً به این رؤیا باور داشته باشند یا حداقل این رؤیا چراغ راهنمایشان در عمل سیاسی و اجتماعی باشد. به گونهای که اگر از آنان پرسیده شود، یک ایرانی چه خصوصیاتی دارد حتماً در پاسخ فهرستی از مشخصههای زیر را دریافت کند: «عدالت، سلامت، امنیت، معرفت، معنویت، آزادی، ثروت، قدرت و منزلت.»
و در این جهت، پرسش مهم این است که: رؤیای شهر ایرانیـ اسلامی چیست؟ مؤلفههایی که ما در تعریف یک شهر ایرانیـ اسلامی معرفی میکنیم چیست؟ شهر ایرانی – اسلامی چگونه جایی است؟ چه اندازه مؤلفههای ایرانی بودن و اسلامی بودن در آفرینشها و بازتولیدهای علمی و هنری ما خود را نشان میدهد؟ پاسخ به اینگونه پرسشها، رسالت مراکز علمی پژوهشی و جشنوارههای برخاسته از این رویکرد بهشمار میرود،زیرا در جهان امروز، تمدن و مدنیت با شهرنشینی درهم آمیختهاند و شهر محل تولید علم و دانش است. همانگونه که سکونتگاههایی که انبوه جمعیت را دارند، محل تولید انبوه اقتصادی و مکان مصرف انبوه کالاهای مادی است؛ کلانشهرها، محل تولید انبوه دانش و محل مصرف انبوه محصولات علم و دانش است.
از این رو، نقش مراکز مطالعات مرتبط با امور شهرسازی و شهرنشینی میتوانند نقش حساستر و اساسیتری در رابطه با تولید علمی و حل مشکلات شهری و شهرنشینی داشته باشند. تولید دانش و پژوهش در کشور اثرات عمیقی در تولید اقتصادی در دراز مدت خواهد داشت و پشتیبانی دائم از نهادهای آموزشی و پژوهشی و حمایت بیوقفه از دانشمندان و پژوهشگران بهصورتهای گوناگون و از جمله بهصورت برگزاری جشنوارههای پژوهشی در ابعاد مختلف میتواند کشور را در مسیر علم و معرفت قرار داده و این مسیر را مورد حمایت قرار دهد.
منبع:ویژه نامه شهرپژوه
*عضو هیئت علمی شهرسازی دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات تهران
نظر شما